نشلجي

نشلجي

فرهنگي، ديني و قرآني

 تكبر اولين و بدترين صفت رذيله كه در داستان انبيا و آغاز خلقت مشاهده مي شود، تكبر است و در منابع ديني و آثار علما به عنوان "ام الفساد" و "اساس الكفر" خوانده شده است.

 پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله در تعريف تكبر فرمود"...وَ لَكِنَّ الْكِبْرَ أَنْ تَتْرُكَ الْحَقَّ وَ تَتَجَاوَزَهُ إِلَي غَيْرِهِ وَ تَنْظُرَ إِلَي النَّاسِ وَ لَا تَرَي أَنَّ أَحَداً عِرْضُهُ كَعِرْضِكَ وَ لَا دَمُهُ كَدَمِكَ؛(1) ... ولكن تكبر آن است كه حق را رها كني و از حق به غيرش تجاوز نمايي [به اين صورت كه ] به مردم نگاه كني، ولي آبروي هيچ كسي را مانند آبروي خود [مهم ] نداني و خون او را مانند خون خود [داراي ارزش ] نداني [و همه چيز خود را برتر بداني ]."
 امام صادق عليه السلام فرمود: "كسي كه نظرش اين است كه بر ديگري برتري دارد، جزء مستكبرين است." حفص بن غياث عرض كرد: همانا خود را برتر مي دانم به اين جهت كه مبتلا به گناه نشدم، زماني كه مي بينم ديگري مرتكب معصيت شده است. حضرت فرمود: "هيهات! خيلي دور است كه خود را در اين حال [نيز ]برتر بداني؛ چرا كه ممكن است شخص عاصي مورد غفران قرار گيرد، ولي تو را خداوند براي حساب رسي نگه دارد. آيا قصه ساحران فرعون [كه خداوند آنها را بخشيد] را نخوانده اي؟"(2)
 نشانه هاي تكبر
 نشانه هاي تكبر بسيار است، از جمله اينكه متكبر انتظاراتي از مردم دارد؛ انتظار دارد كه ديگران به او سلام كنند، در ورود به مجلس از او پيشي نگيرند، هميشه در صدر مجلس جاي گيرد، مردم در برابر او كوچكي كنند، كسي از او انتقاد نكند و حتي پند و اندرز نگويد، همه براي او امتيازي قائل شوند و حريمي نگه دارند، مردم در برابر او دست به سينه باشند و هميشه از عظمت او سخن بگويند.
 روشن است ظهور و بروز اين حالات تابع درجه شدت و ضعف اصل تكبر است. در بعضي همه اين نشانه ها ظاهر مي شود و در بعضي قسمتي از اينها.(3) علي عليه السلام فرمود: "مَنْ أَرَادَ أَنْ يَنْظُرَ إِلَي رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ النَّارِ فَلْيَنْظُرْ إِلَي رَجُلٍ قَاعِدٍ وَ بَيْنَ يَدَيْهِ قَوْمٌ قِيَامٌ؛(4) هر كس مي خواهد مردي از اهل آتش را ببيند، بايد به كسي بنگرد كه نشسته است، در حالي كه گروهي جلوي او ايستاده اند."
 شاخه هاي تكبر
 در مورد تكبر تعابير و مفاهيم مختلفي به كار مي رود، همچون "خود برتربيني"، "خود محوري"، "خودخواهي"، "برتري جويي" و "فخر فروشي" كه همه ريشه در تكبر دارند، ولي از زواياي مختلف فرق دارند.
 كسي كه صرفاً خود را بالاتر از ديگران مي بيند، "خود برتربين" است. كسي كه به خاطر اين خود برتربيني سعي دارد در همه جا و در همه كارهاي اجتماعي همه چيز را قبضه كند، "خود محور" است. كسي كه سعي دارد در مسائل اجتماعي مخصوصاً به هنگام بروز مشكلات تنها به منافع خود بينديشد و براي منافع ديگران ارزشي قائل نباشد، "خود خواه" است. كسي كه تلاش مي كند بر ديگران سلطه و سيطره پيدا كند، گرفتار "برتري جويي" است و كسي كه سعي دارد مال و ثروت و يا قدرت و مقام خود را به رخ ديگران بكشد، "فخر فروش" است.(5)
 اقسام تكبر
 1. تكبر گاهي در مقابل خداوند است، مانند تكبر ورزيدن شيطان در مقابل فرمان خداوند كه فرمود بر آدم عليه السلام سجده كنيد! و شيطان گفت: "لَمْ أَكُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ"؛(6) "من هرگز براي بشري كه از گل خشكيده اي كه از گل بدبويي گرفته شده است، آفريده اي، سجده نخواهم كرد." و گفت: "أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِين"؛(7) "من از او بهترم؛ مرا از آتش آفريده اي و او را از گل."
 و يا مانند تكبر فرعون كه گفت: "أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلي "؛(8) "من پروردگار برتر شما هستم." و نيز گفت: "ما عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرِي"؛(9) "من خدايي جز خودم براي شما سراغ ندارم."
 2. گاه در مقابل انبيا و پيامبران است، مانند آنچه فرعونيان مي گفتند: "أَ نُؤْمِنُ لِبَشَرَيْنِ مِثْلِنا"؛(10) "آيا ما به دو انسان (موسي و هارون) كه همانند خودمان هستند، ايمان بياوريم!" و يا قوم نوح عليه السلام كه به يكديگر مي گفتند: "وَ لَئِنْ أَطَعْتُمْ بَشَراً مِثْلَكُمْ إِنَّكُمْ إِذاً لَخاسِرُون"؛(11) "و اگر از بشري همانند خودتان (نوح عليه السلام) اطاعت كنيد، به يقين زيانكاريد."
 3. و گاه تكبر در برابر بندگان ديگر خداست كه مثالهاي فراواني براي آن متصور است.
 انگيزه هاي تكبر
 مرحوم فيض اسباب تكبر را در هفت چيز خلاصه كرده است:
 1. علم: "آفَةُ الْعِلْمِ الْخُيَلَاءُ؛(12) آفت بزرگ علم تكبر است."
 2. اعمال نيك و عبادت كه گاه همراه با عجب و ريا و غرور است.
 3. نسب و حسب عالي: روزي ابوذر در حضور پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله به كسي گفت: "يَابْنَ السَّوْدَاءِ؛ اي فرزند زن سياه!" پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله فرمود: "ابوذر! آرام باش! آرام باش! كسي كه مادرش سفيد پوست است، بر كسي كه مادرش سياه پوست است، هيچ برتري ندارد."
 ابوذر متوجه اشتباه خود شد. براي جبران، روي زمين دراز كشيد و به آن مرد گفت: برخيز و پايت را به روي صورت من بگذار!
 4. جمال و زيبايي و حسن ظاهر.
 5. داشتن مال و ثروت فراوان، مانند قارون و امثال او.(13)
 6. قدرت و نيروي جسماني و به قول امروزيها در ميدان ورزشي داراي مقام و رتبه بودن و مدال داشتن و همچنين موقعيت سياسي و اجتماعي داشتن كه غالباً در زورمندان و امرا ديده مي شود. مانند قوم عاد: "فَأَمَّا عادٌ فَاسْتَكْبَرُوا فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ قالُوا مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً"؛(14) "اما قوم عاد در روي زمين به ناحق تكبر ورزيدند و گفتند: چه كسي از ما نيرومندتر است؟"
 7. فزوني فرزندان و اقوام، ياران و مددكاران و يا فزوني شاگردان كه گاهي عامل تكبر و خود برتر بيني است.(15)
 التبه ممكن است در كسي تكبر وجود داشته باشد، بدون وجود اسباب فوق الذكر. پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله فرمود: "اِيَّاكُمْ وَ الْكِبْرَ فَاِنَّ الْكِبْرَ يَكُونُ فِي الرَّجُلِ وَ اِنْ عَلَيْهِ الْعِبَايَةُ؛(16) از خود بزرگ بيني بپرهيزيد! چرا كه كبر مي تواند در آدمي كه جز يك عبا بر تن ندارد نيز يافت شود."
 گاه ممكن است پستي شخص و يا احساس ذلت دروني، عامل تكبر شود. علي عليه السلام فرمود: "مَا تَكَبَّرَ اِلَّا وَضِيعٌ؛ تكبر نمي ورزد، مگر آدم پست." و حضرت صادق عليه السلام فرمود: "مَا مِنْ رَجُلٍ تَكَبَّرَ أَوْ تَجَبَّرَ إِلَّا لِذِلَّةٍ وَجَدَهَا فِي نَفْسِهِ؛(17) هيچ كس تكبر نمي ورزد و برتري جويي نمي كند، مگر به خاطر خواري كه در نفس خويش احساس مي كند."
 زيانها و مفاسد تكبر
 اين صفت خطرناك، آثار بسيار زيانباري بر روح و روان و اعتقادات و افكار افراد و نيز در سطح جوامع انساني دارد؛ به گونه اي كه تمام زواياي زندگي فردي و اجتماعي را زير پوشش مي گيرد و هيچ بخشي از خطر آن در امان نيست. در ادامه به اهم آنها از ديدگاه آيات و روايات اشاره مي شود.
 1. آلودگي به كفر و شرك
 قرآن درباره پيامد تكبر شيطان مي فرمايد: "فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبي وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرِينَ"؛(18) "پس همگي سجده كردند، جز ابليس كه سر باز زد و تكبر ورزيد [و به خاطر نافرماني و تكبرش ] از كافران شد."
 و در آيه ديگر مي خوانيم: "سَأَصْرِفُ عَنْ آياتِيَ الَّذِينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ إِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لا يُؤْمِنُوا بِها وَ إِنْ يَرَوْا سَبِيلَ الرُّشْدِ لا يَتَّخِذُوهُ سَبِيلًا وَ إِنْ يَرَوْا سَبِيلَ الغَيِّ يَتَّخِذُوهُ سَبِيلًا ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ كانُوا عَنْها غافِلِينَ"؛(19) "به زودي كساني را كه در روي زمين به ناحق تكبر مي ورزند، از [ايمان به ]آيات خود منصرف مي سازم. آنها چنان اند كه اگر هر آيه و نشانه اي را ببينند، به آن ايمان نمي آورند و اگر راه هدايت را ببينند، آن را راه خود انتخاب نمي كنند و اگر طريق گمراهي را ببينند، آن را راه خود انتخاب مي كنند. همه اينها به خاطر آن است كه [از روي تكبر] آيات ما را تكذيب كردند و از آن غافل بودند."
 آيات فراواني از قرآن اين خطر تكبر را گوشزد كرده است.(20)
 تكبر به انسان اجازه نمي دهد كه در برابر حق تسليم گردد و در واقع، حجاب سنگيني است كه انسان را از ديدن حق باز مي دارد. از امام صادق عليه السلام درباره كمترين "الحاد" سؤال شد. حضرت فرمود: "اِنَّ الْكِبْرَ اَدْنَاهُ؛(21) كمترين درجه كفر و الحاد تكبر است." و در حديث معروف، يكي از اصول كفر، تكبر بيان شده است: "أُصُولُ الْكُفْرِ ثَلَاثَةٌ الْحِرْصُ وَ الاِسْتِكْبَارُ وَ الْحَسَد؛(22) ريشه كفر سه چيز است: حرص، تكبر و حسد."
 2. محروميت از علم و دانش
 متكبر حاضر نمي شود بهترين علوم و دانشها و برترين حكمتها را از افراد هم رديف و يا زير دست خود فرا گيرد و يا اصلاً زير بار فراگيري حكمت نمي رود. قرآن از زبان حضرت نوح عليه السلام چنين نقل مي كند: "وَ إِنِّي كُلَّما دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصابِعَهُمْ فِي آذانِهِمْ وَ اسْتَغْشَوْا ثِيابَهُمْ وَ أَصَرُّوا وَ اسْتَكْبَرُوا اسْتِكْباراً"؛(23) "و من هر زمان آنها را دعوت كردم كه [ايمان بياورند و با فراگيري دستورات آسماني بر علم آنها افزوده شود و] تو آنها را بيامرزي، انگشتان خويش را در گوشهايشان قرار دادند و لباسهايشان را بر خود پيچيدند و در مخالفت اصرار كردند و به شدت استكبار ورزيدند."
 سران متكبر مكه نيز مردم را از شنيدن كلام وحي كه باعث آگاهي آنها مي شد، باز مي داشتند و دستور مي دادند هر كس وارد شد، پنبه در گوش كند تا سخنان پيامبرصلي الله عليه وآله را نشنود. علي عليه السلام در حديث كوتاه و در عين حال جامع فرمود: "لَا يَتَعَلَّمُ مَنْ يَتَكَبَّرُ؛(24) كسي كه متكبر است، علم فرا نمي گيرد [و دنبال كسب دانش نمي رود]."
 و در حديث زيباي هشام بن حكم از امام كاظم عليه السلام مي خوانيم: "إِنَّ الزَّرْعَ يَنْبُتُ فِي السَّهْلِ وَ لَا يَنْبُتُ فِي الصَّفَا فَكَذَلِكَ الْحِكْمَةُ تَعْمُرُ فِي قَلْبِ الْمُتَوَاضِعِ وَ لَا تَعْمُرُ فِي قَلْبِ الْمُتَكَبِّرِ الْجَبَّارِ لِأَنَّ اللَّهَ جَعَلَ التَّوَاضُعَ آلَةَ الْعَقْلِ وَ جَعَلَ التَّكَبُّرَ مِنْ آلَةِ الْجَهْل؛(25) زراعت در زمينهاي نرم و هموار مي رويد و روي سنگهاي سخت هرگز رويش ندارد. همين گونه دانش و حكمت در قلب انسان متواضع رويش دارد و در قلب متكبر جبار آباد نمي گردد؛ زيرا خداوند تواضع را وسيله عقل و تكبر را از ابزار جهل قرار داده است."
 3. تنهايي و نفرت مردم
 اثر ديگر تكبر انزواي اجتماعي و نفرت مردم است. علي عليه السلام فرمود: "لَيْسَ لِلْمُتَكَبِّرِ صَدِيقٌ؛(26) براي متكبر دوستي وجود ندارد." نه تنها دوستي باقي نمي ماند، بلكه مردم از او متنفر مي شوند. امام صادق عليه السلام فرمود: "أَمْقَتُ النَّاسِ الْمُتَكَبِّرُ؛(27) منفورترين [و مبغوض ترين ]مردم، متكبر است." و در حديث ديگر مي خوانيم: "مَا اجْتُلِبَ الْمَقْتُ بِمِثْلِ الْكِبْرِ؛(28) چيزي مانند تكبر خشم مردم را بر نمي انگيزد." و در نتيجه جز بدگويي از طرف مردم هيچ عكس العمل منطقي نخواهد داشت. علي عليه السلام فرمود: "ثَمَرَةُ الْكِبْرِ الْمَسَبَّةُ؛(29) ميوه درخت تكبر، بدگويي است."
 4. ذلّت و خواري
 ثمره ديگر تكبر ذلّت و خواري متكبر در نزد خدا و مردم است. شيطان با اينكه شش هزار سال خدا را عبادت كرد،(30) ولي تكبّرش باعث خواري هميشگي او شد.
 تكبر عزازيل را خوار كرد
به زندان لعنت گرفتار كرد
 قرآن كريم مي فرمايد: "قالَ فَاهْبِطْ مِنْها فَما يَكُونُ لَكَ أَنْ تَتَكَبَّرَ فِيها فَاخْرُجْ إِنَّكَ مِنَ الصَّاغِرِينَ"؛(31) "گفت: از آن [مقام و مرتبه ات ] فرود آي كه تو حق نداري در آن [مقام و مرتبه ] تكبر كني! بيرون رو كه تو از افراد پست و كوچكي!"
 همچنان كه اشاره شد، يكي از عوامل رواني تكبر، احساس ذلت دروني است كه سرانجام آن ذلت ظاهر گشته، باعث خواري اجتماعي و مردمي نيز خواهد شد.
 علي عليه السلام فرمود: "مَنْ تَكَبَّرَ عَلَي النَّاسِ ذَلَّ؛(32) كسي كه بر مردم تكبر ورزد، [عاقبت ] خوار و ذليل خواهد شد."
 و پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله فرمود: "مَنْ يَسْتَكْبِرْ يَضَعْهُ اللَّه؛(33) كسي كه تكبر ورزد، خداوند او را ضايع مي كند."
 5. سرچشمه گناهان
 برخي گناهان و صفات رذيله، ام الخبائث و سرچشمه ديگر گناهان است، مانند: شرابخواري، حسادت و... . يكي از آنها نيز تكبر و فخر فروشي است. علي عليه السلام فرمود: "اَلتَّكَبُّرُ يُظْهِرُ الرَّذِيلَةَ؛(34) تكبر رذيله [اخلاقي ] را ظاهر مي سازد."
 و در جاي ديگر فرمود: "الْحِرْصُ وَ الْكِبْرُ وَ الْحَسَدُ دَوَاعٍ إِلَي التَّقَحُّمِ فِي الذُّنُوبِ؛(35) حرص و تكبر و حسد سبب مي شود كه انسان در انواع گناهان فرو رود."
 6. از دست دادن امكانات
 همچنان كه اشاره شد، متكبر در بين مردم منفور است؛ لذا نمي تواند همكاري ديگران را جلب كند، از طرف ديگر، متكبر به هيچ وجه زير بار نمي رود كه خوبي ديگران را به زبان آورد. امام صادق عليه السلام فرمود: "لَا يَطْمَعَنَّ ذُو الْكِبْرِ فِي الثَّنَاءِ الْحَسَنِ؛(36) متكبر حاضر نمي شود ثناي انسان خوب را بگويد."
 مجموع اين عوامل باعث مي شود كه موفقيت او در صحنه زندگي ناچيز باشد. علي عليه السلام در اين باره مي فرمايد: "بِكَثْرَةِ التَّكَبُّرِ يَكُونُ التَّلَفُ؛(37) فزوني تكبر مايه تلف [و از دست دادن امكانات ]است."
 اين سخن را به گونه ديگري نيز مي توان تفسير كرد و آن اينكه بسياري از جنگها و خونريزيها و ويرانيها از تكبر سرچشمه مي گيرد؛(38) همچنان كه در دوران معاصر مشاهده مي كنيم كه قدرتهاي استكباري، عامل نابودي بسياري از شهرها و كارخانه ها و زراعات بوده اند.
 7. جهنم سوزان
 بدترين پيامد تكبر آن است كه اگر متكبّر بر نگردد و توبه نكند، سرانجام جهنمي خواهد شد. قرآن كريم مي فرمايد: "قِيلَ ادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها فَبِئْسَ مَثْوَي الْمُتَكَبِّرِين"؛(39) "به آنان گفته مي شود: از درهاي جهنم وارد شويد و جاودانه در آن بمانيد! چه بد جايگاهي است جايگاه متكبران!"
 امام صادق عليه السلام فرمود: "إِنَّ فِي جَهَنَّمَ لَوَادِياً لِلْمُتَكَبِّرِينَ يُقَالُ لَهُ سَقَرُ شَكَا إِلَي اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ شِدَّةَ حَرِّه؛(40) به راستي در جهنم سرزميني است براي متكبران به نام سقر كه از شدت حرارتش به خدا شكايت مي كند."
 درمان تكبر
 براي درمان تكبر، راههاي علمي و راهكارهاي عملي وجود دارد. راه علمي اين است كه انسان به حقيقت خويش و ضعف و ناتواني و پستي خود پي ببرد و از طرف ديگر عظمت و مقام و منزلت خدا را بشناسد.
 علي عليه السلام با توجه به همين نكته فرمود: "عَجِبْتُ لِابْنِ آدَمَ أَوَّلُهُ نُطْفَةٌ وَ آخِرُهُ جِيفَةٌ وَ هُوَ قَائِمٌ بَيْنَهُمَا وِعَاءً لِلْغَائِطِ ثُمَّ يَتَكَبَّرُ؛(41) از فرزند آدم تعجب مي كنم كه آغاز او نطفه [بدبو] و آخرش مردار [گنديده ] و وسط آن دو، ظرفي براي مدفوع است؛ با اين حال، تكبر مي ورزد!"
 از امام باقرعليه السلام شبيه روايت فوق با تفاوت مختصر به اين صورت نقل شده است: "از متكبر فخر فروش در شگفتم! او در آغاز از نطفه بي ارزشي آفريده شده و در پايان كار مردار گنديده اي خواهد بود و در اين ميان، نمي داند به چه سرنوشتي گرفتار مي شود و با او چه مي كنند (وَ هُوَ فِيمَا بَيْنَ ذَلِكَ لَا يَدْرِي مَا يُصْنَعُ بِهِ)."(42)
 اين ذيل اشاره دارد كه قيامت باوري و ايمان به حسابهاي دقيق آن روز، در تكبر زدايي نقش مهمي دارد؛ چنان كه در حديثي از امام زين العابدين عليه السلام آمده است كه "ميان سلمان فارسي و مرد خودخواه و متكبري خصومت و سخني واقع شد. آن مرد به سلمان گفت: تو كيستي؟ [و چه كاره اي ]؟ سلمان گفت: اما آغاز من و تو هر دو نطفه كثيفي بوده و پايان كار من و تو مردار گنديده اي است. هنگامي كه روز قيامت شود و ترازوي سنجش برقرار گردد، هر كس ترازوي عملش سنگين باشد، با كرامت و با شخصيت و بزرگوار است و هر كس ترازوي عملش سبك باشد، پست و بي مقدار است."(43)
 درك عظمت خداوند در تكبر زدايي نقش دارد. به اين روايت توجه كنيد:
 امام حسن عليه السلام فرمود: "لَا يَنْبَغِي لِمَنْ عَرَفَ عَظَمَةَ اللَّهِ أَنْ يَتَعَاظَمَ فَإِنَّ رِفْعَةَ الَّذِينَ يَعْلَمُونَ عَظَمَةَ اللَّهِ أَنْ يَتَوَاضَعُوا وَ عِزَّ الَّذِينَ يَعْرِفُونَ مَا جَلَالُ اللَّهِ أَنْ يَتَذَلَّلُوا لَهُ؛(44) سزاوار نيست براي كسي كه عظمت خدا را شناخته، احساس بزرگي [و خود برتربيني ]كند. پس به راستي بزرگي كساني كه عظمت خدا را دريافته اند، تواضع و فروتني است و عزت كساني كه مي دانند جلالت و بزرگي خدا چيست، در مقابل او تذلل و احساس كوچكي كردن است."
 اما در مورد راه عملي، انجام چند امر در تكبر زدايي نقش بسزايي دارد:
 1. كارهاي روزانه را خود انجام دادن
 گاه امور ساده اي مثل با كارگران سر يك سفره نشستن، كارهاي خانه را انجام دادن، در سلام پيشي گرفتن و در راه رفتن بر كسي مقدم نشدن، مي تواند در از بين بردن تكبر نقش مهمي ايفا كند.
 پيامبر اكرم عليه السلام فرمود: "مَنْ حَلَبَ شَاتَهُ وَ رَقَّعَ قَميصَهُ وَ خَصَفَ نَعْلَهُ وَ وَاكَلَ خَادِمَهُ وَ حَمَلَ مِنْ سُوقِهِ فَقَدْ بَرِي ءَ مِنَ الْكِبْرِ؛(45) كسي كه گوسفند خويش را بدوشد و پيراهنش را بدوزد و كفشش را وصله بزند و با خادمش هم غذا شود و خريد بازارش را خود انجام دهد، از تكبر خالي شده است."
 و در جاي ديگر فرمود: "حَمْل بار [و ما يحتاج منزل ] براي خانواده تكبر را از انسان دفع مي كند."(46) و البته پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله خود نيز چنين بود.
 2. انجام عبادت
 انجام عبادت، مخصوصاً نماز كه همراه با سجده و ركوع است، اگر با معرفت همراه باشد، باعث از بين رفتن تكبر مي شود. علي عليه السلام فرمود: "فَرَضَ اللَّهُ الْإِيمَانَ تَطْهِيراً مِنَ الشِّرْكِ وَ الصَّلَاةَ تَنْزِيهاً عَنِ الْكِبْر؛(47) خدا ايمان را براي تطهير از شرك لازم شمرده و نماز را براي پاكي از تكبر واجب كرد."
 3. امتحانها و شدايد
 عامل ديگر براي تكبر زدايي، امتحانات الهي و شدايد و گرفتاريهاي روزگار است. در اين باره علي عليه السلام فرمود: "لَكِنَّ اللَّهَ يَخْتَبِرُ عِبَادَهُ بِأَنْوَاعِ الشَّدَائِدِ وَ يَتَعَبَّدُهُمْ بِأَلْوَانِ الْمَجَاهِدِ وَ يَبْتَلِيهِمْ بِضُرُوبِ الْمَكَارِهِ إِخْرَاجاً لِلتَّكَبُّرِ مِنْ قُلُوبِهِمْ وَ إِسْكَاناً لِلتَّذَلُّلِ فِي نُفُوسِهِم؛(48) لكن خداوند بندگانش را با انواع گرفتاريها آزمايش مي كند و به انواع تلاشها [همچون جهاد و حج و...] متعبد و پاي بندشان مي كند و به سختيهاي مختلف گرفتارشان مي سازد تا تكبر را از دلشان بيرون آورد و رام شدن [و تواضع ] را در روحشان جاي دهد."
 4. اجتناب از عوامل تكبر زا
 اموري در انسان ايجاد تكبر مي كند، مثل: عادت به صدر نشيني، عده اي را همراه و دور خود راه انداختن، استقبالها و استدبارهاي سنگين راه انداختن، مأمومين و شاگردان فراوان دور خويش جمع كردن و... كه بايد سعي شود از اين امور اجتناب شود. ابوامامه نقل كرده است كه نبي اكرم صلي الله عليه وآله روزي به سوي بقيع مي رفت و اصحاب هم به دنبال او راه افتادند. پس حضرت توقف فرمود و دستور داد آنها جلوتر از حضرت حركت كنند. از راز اين قضيه سؤال شد؟ فرمود: "اِنِّي سَمِعْتُ خَفْقَ نِعَالِكُمْ فَاَشْفَقْتُ اَنْ يَقَعَ شَيْ ءٌ مِنَ الْكِبْرِ؛(49) به راستي صداي كفشهاي شما را شنيدم، ترسيدم كه [در نفس و روحم ] چيزي از تكبر واقع شود [لذا گفتم جلوتر حركت كنيد]."
 راستي اگر پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله از صداهاي كفشها بر خود بترسد، ما نيز بايد به شدت مواظبت كنيم كه طولاني بودن صفوف مأمومين، تعداد فراوان شاگردان، شماره هاي كتابها و مقالات چاپ شده، سفرهاي فراوان زيارتي، دعوتهاي بي شمار براي منبر، و... ما را به دام تكبر و غرور گرفتار نسازد.
 بيان ديگر براي تكبر زدايي
 چنان كه اشاره شد، تكبر علل و اسبابي دارد كه براي تكبر زدايي بايد با آنها مقابله شود؛ به اين صورت كه آنها كه به خاطر نسب خود بر ديگران فخر مي فروشند، بايد بداند كه اولاً افتخار به كمالات ديگران كار شايسته اي نيست. اگر پدر كسي فاضل بود و خود از علم بهره اي نداشت، ارزشي براي او ايجاد نمي كند و ثانياً اگر درست انديشه كند، پدر اصلي نطفه و جد اعلايش خاك است و اين دو سبب افتخار نيستند.
 اما كساني كه به خاطر جمال و زيبايي گرفتار كبر و غرور مي شوند، بايد بدانند كه با يك بيماري جلدي و با گرد و غبار پيري آن زيبايي از بين خواهد رفت.
 و اگر سبب تكبر قوّت و قدرت جسماني است، فراموش نكند كه گاه با يك عارضه قلبي يا مغزي تمام يا قسمتي از بدن فلج مي شود و يا به كلي از كار مي افتد؛ به گونه اي كه نتواند مگسي را از خود براند.
 اما آنهايي كه به سبب ثروت و فزوني مال دچار غرور مي شوند، بدانند كه اولاً آنچه بيرون از جان و روح انسان است، نمي تواند مايه مباهات انسان گردد و گرنه همان مال در دست پست ترين انسانها نيز قرار دارد و گاه توسط دزدان ربوده مي شود. شرف و عزتي كه دزدان بربايند، شرف و بزرگي شمرده نمي شود و ثانياً ثروتها دائماً دست به دست مي گردد و هرگز به صورت ثابت باقي نمي ماند.
 و اگر سبب تكبر و غرور، علم و دانش فراوان است كه متأسفانه از بدترين آفات نفساني است و درمان آن نيز پيچيده تر است، بايد بداند كه قرآن كريم عالمان بي عمل را به خراني تشبيه كرده كه باري از كتاب بر پشت دارند(50) و نيز بداند كه شخص عالم به همان نسبت كه بر ديگران برتري علمي دارد، مسئوليتش هم سنگين تر است. ممكن است خداوند از هفتاد گناه جاهل بگذرد، پيش از آنكه يك گناه عالم را ببخشد و بايد بداند كه حساب عالمان در قيامت از ديگران بسيار مشكل تر است. با اين حال، چگونه مي توانند فخر فروشي كنند!
 از اين گذشته، فراموش نكند كه علم واقعي آن است كه انسان را از غرور باز دارد و بداند كه صرف الفاظ علم نيست و از دست دادن آن با كمترين حادثه و عارض شدن نسيان ممكن است.
 و سرانجام اگر سرچشمه تكبر انواع عبادات و طاعات الهي است كه انسان متكبر انجام داده، بايد به اين واقعيت بينديشد كه خداوند تنها عبادتي را مي پذيرد كه از هر گونه عُجب و كبر پاك باشد و به يقين گناهكاران نادم و پشيمان به نجات نزديك ترند تا عابدان مغرور.(51)
 خودآزمايي
 مرحوم فيض خودآزماييهايي را براي درمان تكبر پيشنهاد مي كند كه برخي از آنها با تلخيص از اين قرار است:
 1. با دوستان و هم رديفان در مجالس شركت كند و آنها را بر خود مقدم دارد و پشت سر آنها راه رود و پايين تر از آنان بنشيند. اگر احساس ناراحتي و سنگيني نكرد، بداند تكبر ندارد.
 2. با برخي دوستان و هم عصران به مناظره پردازد. اگر حق از زبان آنها ظاهر شد و به راحتي پذيرفت، نشانه عدم تكبر است و اگر زير بار نرفت، بداند ريشه هاي تكبر باقي است.
 3. اگر دوستي با فقرا، خريد از بازار و نشستن با خدمتكاران، براي او سنگيني ندارد، بداند كبر ريشه كن شده و اگر سنگيني دارد، بداند گرفتار تكبراست.
 4. لباسهاي ساده و كم ارزش بپوشد. اگر احساس ناراحتي نكرد، بداند تكبر در او رشد نكرده است.(52)
 
 
پاورقــــــــــــــــــــي ..........................
1) بحار الانوار، علامه مجلسي، ج 78، ص 186، ح 16؛ منتخب ميزان الحكمة، محمدي ري شهري، دارالحديث، ص 445، ح 5389.
2) الكافي، كليني، ج 8، ص 128، ح 98؛ منتخب ميزان الحكمة، ص 435.
3) ر. ك: پيام قرآن، ناصر مكارم شيرازي، ج 2، ص 44.
4) بحار الانوار، ج 70، ص 206.
5) پيام قرآن، ناصر مكارم شيرازي، ج 2، ص 45.
6) حجر / 33.
7) اعراف / 12.
8) نازعات / 24.
9) قصص 38.
10) مؤمنون / 47.
11) همان / 34.
12) بحار الانوار، ج 7، ص 196.
13) ر. ك: قصص / 79.
14) فصلت / 15.
15) المحجة البيضاء، فيض كاشاني، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، ج 3، صص 240 - 269.
16) كنز العمال، متقي هندي، مكتبة التراث الاسلامي، ج 3، ص 526، ح 7735.
17) منتخب ميزان الحكمة، ص 436؛ الكافي، ج 2، ص 312، ح 17.
18) بقره / 34.
19) اعراف / 146.
20) ر. ك: فصلت / 15؛ عنكبوت / 39؛ نوح / 7؛ اعراف / 88.
21) الكافي، ج 2، ص 309، ح 1.
22) همان، ص 289، ح 1.
23) نوح / 7.
24) منتخب ميزان الحكمة، ص 436، ح 5407؛ غرر الحكم، ح 7464.
25) بحار الانوار، ج 1، ص 153؛ تحف العقول، ص 396.
26) منتخب ميزان الحكمة، ص 436.
27) بحار الانوار، ج 70، ص 231.
28) غرر الحكم، ح 7167.
29) همان، ح 4614.
30) نهج البلاغة، خ 192.
31) اعراف / 13.
32) بحارالانوار، ج 74، ص 235؛ منتخب ميزان الحكمة، ص 436.
33) الامالي شيخ صدوق، ص 395، ح 1.
34) غرر الحكم، 523.
35) نهج البلاغة، حكمت 371؛ ر. ك: بحار الانوار، ج 74، ص 235؛ منتخب ميزان الحكمة، ص 436.
36) منتخب ميزان الحكمة، ص 436، ح 5409.
37) غرر الحكم، ح 7169.
38) پيام قرآن، ناصر مكارم شيرازي، ص 59.
39) زمر / 72؛ شبيه همين آيه: نحل / 29.

<div dir="rtl" style="text-justify: inter


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نویسنده: محمد رضا معيني نشلجي ׀ تاریخ: سه شنبه 5 دی 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

CopyRight| 2009 , nashalji.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin.Com